Web Analytics Made Easy - Statcounter

به گزارش خبرنگار مهر، نشست نقد و بررسی مجموعه شعر «براده‌های ترس» سروده افرا شهباز زاده توسط انجمن ادبی پیرنگ در مؤسسه بهاران برگزار شد.

در این نشست که با حضور منتقدانی چون هرمز علی‌پور، حامد ابراهیم‌پور، پوریا سوری و اعضای انجمن پیرنگ، شاعران و علاقمندان ادبیات و اجرای محمدرضا داداشی آذر، افسون محمدی همراه بود.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

در ابتدا هرمز علی‌پور به ویژگی‌های «براده‌های ترس» اشاره کرد و گفت: رنگ و صدا در شعر افرا شهباززاده بسیار پررنگ است. در کنار این، در این کتاب به وفور با جدال علم و خرافات روبرو هستیم. این کتاب بدون هیچ ادعا و هیاهویی یکی از اجتماعی‌ترین کتاب‌های حال حاضر کشور است. به عنوان مثال سرخ و سیاه، دو رنگ به عنوان نماد انقلاب و ارتجاع داریم. ارتجاع سرخ شوروی و ارتجاع سیاه مذهب. انسان به هرچیزی در آن تعصب داشته‌باشد مرتجع است؛ حتی تعصب قومی.

وی افزود: شاعر به خوبی از سرزمین هندوستان به عنوان سرزمین هفتاد و دو ملت استفاده کرده که در آن ارتجاع را به مخاطب نشان دهد. مخاطب بدون هیچ پانوشتی در جریان ارجاعات بیرونی این کتاب قرار می‌گیرد و این نشان از استفاده خوب شاعر از این صنعت ادبی است. همچنین شعر جاهایی که نیاز است سطرهای بلندی دارد که آزاردهنده نیست و گاهی با یک فعل سطر کار خودش را انجام می‌دهد. شهباززاده ضمن این‌که شاعر حتی از تتابع اضافاتی که از شعر ما کنار رفته به خوبی استفاده کرده که این به شعرش بسیار کمک کرده‌است. من از خواندن کتاب براده‌های ترس لذت بردم و برای من که در مواجهه اول با هر کتاب نام کتاب و فهرست اهمیت دارد، نام آن هم زیبا و دل‌نشین بود.

پوریا سوری دیگر منتقد این نشست ضمن بیان ویژگی‌های «براده‌های ترس» گفت: شعر افرا شهباززاده، ساده و راحت‌الهضم نیست. بیان ژورنالیستی ندارد و همین امر باعث شده یک فاصله منطقی بین زندگی روزمره و امر والای شعر وجود داشته باشد. سطرهای کتاب براده‌های ترس، سطرهای خالی از تصویر و اتفاق نیست و حالا که می‌دانیم او یک عکاس است، این اتفاق کاملاً طبیعی است که شاعر اصرار دارد تمامی سطرهایش حامل یک تصویر باشد.

این‌شاعر گفت: شاعر از سرراستی فرار می‌کند و از همان ابتدا به مخاطب اعلام می‌کند که قرار نیست یک روایت مستقیم را مبنای سرودن قرار دهد و سراغ وظیفه اصلی‌اش یعنی جمع کردن تداعی‌های شعر می‌رود. تداعی شانه و چیزی که روی آن می‌روید، تداعی چپ و راست. ما هم می‌دانیم وظیفه تداعی، ساختن یک زنجیره‌است و یک تصویر را روی تصویر بعدی سوار می‌کند و وظیفه انتقال معنا را به سطر بعد می‌سپارد و همین امر به رازورزی و غیرقابل پیش‌بینی بودن شعر کمک می‌کند و این را در شعر بخشی از زنان به‌خوبی می‌توان دید. در جاهایی هم این تداعی به‌خوبی کار نکرده و مخاطب را از ذهنیت شاعر دور می‌کند. لحن شعرها و ابزارهایی که در اختیار شاعر است در کتاب ثابت و محدود است و اجازه نمی‌دهد کاری متفاوت در کتاب عرض اندام کند و این اتفاق در زمان یک نفس خواندن کتاب به چشم می‌آید و ناخودآگاه تیترها حذف می‌شوند. البته می‌شود برخورد متفاوتی با مجموعه داشت و هربار سراغ یک شعر کتاب رفت.

وی در پایان گفت: آن‌چه در این کتاب به چشم می‌آید و شاعر در آن موفق است، کلیشه‌زدایی از سازمان کلاسیک استعاره‌هاست و از سمت دیگر بازی با زمان افعال است که استاد علی‌پور هم به آن اشاره کرده‌اند. به نظر من این مجموعه‌، دغدغه‌های اجتماعی و فمنیستی پررنگی دارد که در شعر حل شده‌است و شعرهای براده‌های ترس شعر لیبرال بدون درد نیست چرا که شاعرش، شاعری‌است که جهتگیری‌های اجتماعی پررنگی در لایه‌های زیرین شعر خود دارد.

حامد ابراهیم‌پور نیز به‌عنوان آخرین‌سخنران نشست با اشاره به شعر افرا شهباز زاده گفت: این کتاب را در ابتدا از منظر کهن‌الگوها و روایت‌ها بررسی کردم و بعد از منظر تکنیک‌های شعری. افرا شهباززاده علاوه بر عکاسی، سینما و تئاتر را هم می‌شناسد و همان‌طور که پوریا سوری اشاره کرد، تصویر در شعرش بسیار اهمیت دارد. از مهم‌ترین صنایعی که شاعر در این کتاب استفاده کرده‌، حس‌آمیزی و تشخیص است. همان چیزی که هوشنگ ایرانی و سهراب سپهری در آن متبحر بودند. افرا شهباززاده حتی برخی از این حس‌آمیزی‌ها را روی نام شعرها گذاشته‌است مانند بوی ترد خون! لبخند زرد!

خالق «سرخپوست‌ها» ادامه داد: کتاب سرشار از کهن‌الگو است و مشخص است که شاعر آگاهانه به آن‌ها اشاره کرده چرا که چون شبکیه‌ای در تمام کتاب ریشه دوانده و تکرار شده است. ضمن اینکه نورتروپ فرای، اسطوره‌شناس کانادایی، در کتاب تحلیل نقد یا کالبدشکافی نقد عنوان می‌کند، هرکدام از کهن‌الگوها در کار شاعر یک نماد هستند. اتفاقی که در کتاب افرا شهباززاده افتاده و نشان داده شاعر باسوادی است. در دوران تأثیر پذیرفتن شدید شاعران از یکدیگر، افرا شهباززاده یک شاعر اصیل است و نگاه، زبان و دنیای شعری مختص به خود را دارد.

ابراهیم‌پور در ادامه افزود: شعر او با شعر فمینیستی حال حاضر متفاوت است. شعر فمینیستی این روزگار شعر عجز و ناله‌کردن است نه شعر برابری! شعری است که یا در آشپزخانه اتفاق می‌افتد یا در اتاق خواب! مواجهه‌ی شاعر در این کتاب کاملاً با رویه‌ی مرسوم در شعر زنان متفاوت است. ما در شعرهای این کتاب تقابل زن سنتی و مدرن را می‌بینیم و در لابه‌لای شعرهایی عمدتاً روایی و نمادگرایانه با دنیای هرکدام و شیوه‌ی ایستادن و جنگیدشان آشنا می‌شویم.

این منتقد در پایان نیز گفت: اگر پایان باز را یکی از مؤلفه‌های شعر مدرن بدانیم، افرا شهباززاده به‌واسطه پیشینه سینما و تئاترش، روایت را نیمه رها نمی‌کند و در مکان درست و با ضربه‌های ناگهانی شعر را تمام می‌کند. ما در روایت‌های شعر افرا دیالوگ نداریم. اما شعر او مملو از توصیف صحنه و شخصیت‌پردازی و مونولوگ است.

کد خبر 6043840 فاطمه میرزا جعفری

منبع: مهر

کلیدواژه: حامد ابراهیم پور نقد کتاب کتاب و کتابخوانی کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب دفاع مقدس انتشارات کتاب جمکران انقلاب اسلامی ایران وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ادبیات کودک و نوجوان کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نمایشگاه بین المللی کتاب تهران انجمن سواد رسانه ای ایران موسسه خانه کتاب و ادبیات ایران انتخابات مجلس 1402 جمهوری اسلامی ایران محمد مهدی اسماعیلی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۸۷۰۶۷۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

۸ انیمیشن کلاسیک که باید حتما ببینید | از والت دیزنی تا میازاکی

همشهری آنلاین: انیمیشن چنان حیطه گسترده و متنوعی شده که بعید است سازندگان، منتقدان و طرفدارانش سر تعریف یکسان و واحدی از اینکه انیمیشن چیست به توافق برسند. این عدم توافق، با توجه به پیشرفت‌های تکنولوژیک در فرآیند فیلمسازی طی دو دهه اخیر، خیلی هم تعجب‌برانگیز نیست. برای مثال، به سادگی نمی‌شود گفت «آواتار» جیمز کامرون انیمیشن است یا لایو اکشن. خود کامرون که معتقد است فیلمش انیمیشن نیست و همه جزئیات فیلم را بازیگران ساخته‌اند، ولی می‌شود با نظرش موافق نبود. بسته به اینکه در تحلیل و تفسیر سینمای دیجیتال به کدام فلسفه و رویکرد متوسل می‌شوید، تعیین انیمیشن بودن یا نبودن فیلم‌ها هم متفاوت خواهد شد. با این حال هنوز هم به سادگی می‌شود یک انیمیشن متعارف را از همان نخستین نماهایش شناخت و تصمیم گرفت که به تماشایش می‌ارزد یا نه. انیمیشن جذاب، مخصوصا در دو دهه اخیر، با داستانی گرم و گیرا و شخصیت‌هایی زنده روی نگاه ما به زندگی و آدم‌ها و رفتار خودمان اثر می‌گذارد. انگار رنگ‌ها و اشکال و حتی چهره‌های انسانی گرافیکی با معصومیت‌شان همدلی ما را راحت‌تر از فیلم‌های لایو اکشن تسهیل می‌کنند. چقدر طول کشید که از پیرمرد شجاع و وفادار و بامزه «آپ/ بالا» خوشتان بیاید و با او همدلی کنید؟ نوازنده شکست‌خورده انیمیشن «روح» که در زندگی نتوانسته دنبال رؤیای نوازندگی‌اش برود و تازه پس از مرگ در عالم ارواح شجاعت لازم را برای تغییر زندگی‌اش به دست می‌آورد، چقدر شما را به خطر کردن و پی رؤیاهای‌تان رفتن ترغیب کرده؟ همین اواخر، انیمیشن معمولی «لئو» چقدر دیده شد و پیام ساده و عملی‌اش که ماهی را هروقت از آب بگیری تازه است، به دل‌ها نشست. ۸ انیمیشنی که در اینجا معرفی کرده‌ایم، همگی کلاسیک‌اند، بعضی تجاری و متعارف و بعضی غیرتجاری و نامتعارف که همه‌شان ارزش تماشا دارند.

بامبی (۱۹۴۵)

کارگردان: دیوید هَند

محصول: امریکا

بچه گوزنی که مادرش را از دست داده باید به تنهایی در جنگل زندگی کند. این داستان دقیقا مناسب سال ۱۹۴۵ بود که جنگ جهانی دوم تمام شد. میلیون‌ها کودک در سراسر قاره سبز و سایر نقاط دنیا باید راه و رسم زندگی را بدون اینکه راهنما و بزرگ‌تری داشته باشند می‌آموختند و می‌توانستند گلیم‌شان را از آب بیرون بکشند. جنگلی که بامبی در آن پا می‌گیرد و تجربه به دست می‌آورد، استعاره‌ای از جوامع جنگ‌زده است که خطر در هر گوشه و کنارش کمین کرده و بچه گوزن معصوم و زیبایی مثل بامبی برای آموختن راه و رسم زندگی در این محیط نیازمند دوستانی زرنگ مثل تامپر خرگوشه است.

سیندرلا (۱۹۵۰)

کارگردان: کلاید جرونیمی، همیلتون لاسک و ویلفرد جکسون

محصول: امریکا

این داستان اسطوره‌ای همان‌قدر که به دختران جوان می‌قبولاند فقط کافی است صبور و خوش‌قلب باشند تا بخت در خانه‌شان را بزند و به خوشبختی برسند، به زعم فمینیست‌ها، مروج اعتقادات ناروایی است که باور دختران جوان را به توانایی‌های خودشان تضعیف می‌کند. با این همه، در این انیمیشن والت دیزنی، سیندرلا مظهر همه خوبی‌هایی است که یک دختر جوان آرزوی‌شان را در سر می‌پروراند. نامادری بدجنس سیندرلا هم تجسمی از همه نیروهایی شر و شومی است که نمی‌خواهد زیبایی و دانایی و کاردانی سیندرلا را باور کند و فقط به حمایت از دختران نالایق خودش می‌اندیشد که استعدادشان در کرنش کردن است.

سیاره شگفت‌انگیز (۱۹۷۳)

کارگردان: رنه لالوکس

محصول: فرانسه

انیمیشنی سوررئال که دیدنش تجربه‌ای منحصربه‌فرد است و البته اگر اهل تجربه چیزهای نامتعارف نباشید، شاید چندان به مذاق‌تان خوش نیاید. جز رنه لالوکس، دیگر آدم مهم و موثر «سیاره شگفت‌انگیز» هنرمند کارتونیست رولان توپور بود که در نوشتن فیلمنامه و طراحی تولید این انیمیشن هم نقش داشت. «سیاره شگفت‌انگیز» داستان دو نژاد Oms و Draags است که در سیاره Ygam زندگی می‌کنند. Oms ها از نظر جثه اندازه انسان و تحت ظلم و ستم Draags های غول‌پیکر و آبی‌رنگ هستند که با مداخله یک دختر Draags تغییری در این وضع رخ می‌دهد. تصاویر این انیمیشن جادویی به نقاشی‌های سورئالیستی شباهت دارد.

آکیرا (۱۹۸۸)

کارگردان: کاتسوهیرو اوتومو

محصول: ژاپن

سی سال پس از جنگ جهانی سوم، توکیو به شهری بسیار بزرگ و صنعتی تبدیل شده که گروه‌های خلافکار شب و روز در آن با هم می‌جنگند. علت وقوع جنگ جهانی سوم کودکی به نام آکیرا بوده که توانایی‌های خاصی داشته. یکی از اعضای ضعیف گروه‌های خلافکار که صاحب قدرتی عجیب شده، آکیرا را پیدا می‌کند، ولی آکیرا چیزی نیست که او فکرش را می‌کرده. اتوموتو گفته منبع الهامش دهه ۱۹۷۰ توکیو بوده که تظاهرات دانشجویی، موتورسواران، جنبش‌های سیاسی، گنگستران و جوانان بی‌خانمان در آن وجود داشتند. کیفیت بالای گرافیکی این انیمیشن یکی از دلایل موفقیت آن بود.

شیرشاه (۱۹۹۴)

کارگردان: راجر آلرس و راب مینکاف

محصول: امریکا

شیرشاه مرده؛ زنده‌باد شیرشاه. تقریبا می‌توان «شیرشاه» را خلاصه کرد به مرگ شیر پدر و بر جای نشستن شیر پسر. ولی همه‌چیز به همین سادگی هم نیست. شیر پسر تا به شیرشاه بدل شود باید سفر دورودرازی را از سر بگذراند. این انیمیشن که چه‌بسا ادای دین کمپانی دیزنی به دیوید لین حماسه‌ساز بزرگ سینما باشد، چشم‌اندازهایی باشکوه و حیواناتی با جاه‌طلبی ریاست بر سایرین را در داستانی درگیرکننده به تصویر می‌کشد. این داستانِ گذر از کودکی به بزرگسالی شیربچه‌ای است که می‌خواهد پنجه جای پنجه پدرش بگذارد.

داستان اسباب‌بازی (۱۹۹۵)

کارگردان: جان لستر

محصول: امریکا

وقتی نخستین قسمت «داستان اسباب‌بازی» در سال ۱۹۹۵ اکران شد، رسانه‌ها آن را به‌عنوان نخستین انیمیشن تمام‌کامپیوتری تاریخ معرفی می‌کردند که بدون دخالت دستان پرمهارت استادان انیماتور قدیمی تولید شده است. در آن دوران هنوز خبری از فناوری‌های پیشرفته امروزی نبود و انیمیشن‌های دوبُعدی، مثل «دیو و دلبر» (۱۹۹۱)، «علاءالدین» (۱۹۹۲) و «شیرشاه» (۱۹۹۴) با داستان‌های جذاب و شخصیت‌های دوست‌داشتنی‌شان، به فانتزی‌هایی جان می‌دادند که هم هوش از سر کودکان می‌برد و هم بزرگ‌سالان را به تحسین وامی‌داشت. اما داستان اسباب‌بازی انقلابی در صنعت انیمیشن به‌وجود آورد که یکی از مهم‌ترین دستاوردهایش گسترش مرزهای خیال‌پردازی بود.

آبی تمام‌عیار (۱۹۹۷)

کارگردان: ساتوشی کن

محصول: ژاپن

بگذارید اهمیت این انیمه جذاب را با این ماجرا شرح دهیم: دارن آرونوفسکی، کارگردان مشهور امریکایی، بابت بازسازی نعل به نعل صحنه وان حمام این انیمیشن در فیلم «مرثیه‌ای بر یک رؤیا» ۵۹ هزار دلار به ساتوشی کن پرداخت کرد. بعدها دوباره آرونوفسکی در فیلم «قوی سیاه» تکه‌هایی از این انیمیشن را بازآفرینی کرد. همین که کارگردانی خلاق مثل آرونوفسکی این چنین تحت تاثیر این انیمیشن است، نشان می‌دهد با چه اثری مواجه‌ایم. رازآمیز، مهیج، پرتعلیق و در مرز خیال و واقعیت؛ دختر جوانی از دنیای خوانندگی وارد دنیای بازیگری می‌شود، اما یکی از هوادارانش از این تصمیم او راضی نیست.

شهر اشباح (۲۰۰۱)

کارگردان: هایائو میازاکی

محصول: ژاپن

بی‌شک هایائو میازاکی بزرگ‌ترین کارگردان انیمیشن ژاپن در تاریخ سینماست و نامش هم‌ردیف کسانی چون والت دیزنی و جان لَسِتر قرار دارد. روی هر کدام از انیمه‌های میازاکی که دست بگذارید جایی در فهرست بهترین انیمیشن‌های تاریخ سینما دارد. از کیفیت بصری غنی و خیال‌انگیز آثارش بگیرید تا سبک روایی و موسیقی و هر عاملی که می‌تواند به جذابیت یک انیمیشن کمک کند، در کارهای او به حد اعلا رسیده است. «شهر اشباح» مشهورترین اثر میازاکی درباره دختری ۱۰ ساله است که تلاش دارد پدر و مادرش را که به خوک تبدیل شده‌اند نجات دهد. اگر این قصه یک‌خطی برای‌تان عجیب است، خود انیمیشن هوش از سرتان می‌برد.

کد خبر 847477 منبع: همشهری آنلاین برچسب‌ها کارتون مجله انیمیشن پویا نمایی - انیمیشن

دیگر خبرها

  • دختر شاعر فلسطینی مانند پدرش کشته شد
  • ۸ انیمیشن کلاسیک که باید حتما ببینید | از والت دیزنی تا میازاکی
  • شایعه عجیب درباره «شهریار»؛ با عالم غیب در ارتباط است!
  • تجلیل از ۵۰ شاعر و شاعره محله دستگرد در «گنج‌های پنهان»
  • نظارت مدیریت بحران بر ایمنی نمایشگاه کتاب تهران
  • استقبال شاعر «سلام فرمانده» از غزل رهبر انقلاب
  • شاعر سلام فرمانده به استقبال غزل رهبر انقلاب رفت
  • پیگیری اقدامات حبس زدایی از جرایم پزشکی
  • چراغ شور خودروهای کلاسیک (فیلم)
  • مختومقلی فراغی از محورهای وحدت در گلستان است